- دردی نوش (دَ رَ / رِ)
دردی نوشنده. دردنوش. دردآشام. دردخور. دردی کش. در بیت ذیل از مولوی معنوی منقول در آنندراج دردی نوشت آمده است:
گاهی اسیر صومعه گاهی اسیر بتکده
گه رند دردی نوشتم گه شیخ و گاهی صوفیم.
که توان گفت دردی نوشت تلفظی است از دردی نوش، و یا صورتی از ’دردی نوش توام’ و نیز می توان آنرا تصحیفی از دردی نوشیم دانست به معنی ’دردی نوشی هستم’
گاهی اسیر صومعه گاهی اسیر بتکده
گه رند دردی نوشتم گه شیخ و گاهی صوفیم.
که توان گفت دردی نوشت تلفظی است از دردی نوش، و یا صورتی از ’دردی نوش توام’ و نیز می توان آنرا تصحیفی از دردی نوشیم دانست به معنی ’دردی نوشی هستم’
